قرار بود امروز با هم بریم
نشد .
اما به همین آسمون آبی که انقدر صاف و صیقلی بود که میشد توش تو را ببینم قسم
که همین جوری که راه میرم چشمام دنبال تو بود
یک شنبه که دم مترو بودم همش دنبال تو بود
شاید هنوز نمیدونی که دارم برات مینویسم. ولی روزی صدبار میام ببینم که تو چی مینویسی.
رستگاری عاشقی در 22 بهمن
درباره این سایت